چکیده :
نگاه در چشمان بیمارش میدوزم! بغض را قورت میدهم…اما..نه نمیشود..همیشه باریدن یعنی زن..زن یعنی همیشه باریدن!
اینجا هوا ابریست…آنجا را نمیدانم! اینجا نفس تنگ است..آنجا را نمیدانم! اینجا دنیایم اندازه آغوشیست که یکبار هم لمسشان نکرده…اینجا…نجیبانه دور میشوم..نانجیبانه قلبم پا میکوبد!
اینجا زنی عاشقانه میبارد..اشتباه نکن…همه جا زنان میبارند…گاهی عاشقانه..گاهی عارفانه…گاهی … گاهی زنان تنها میبارند…بی هیچ بهانه!
فاطمه حیدریک
موضوعات مرتبط: رمان اینجا زنی عاشقانه میبارد
ادامه مطلب
تاريخ : دوشنبه چهارم تیر ۱۳۹۷ | 23:18 | نویسنده : بهار |




